زن ایرونی زن ایرونی خونه که گرفتم دیگه دائما سر کار بودم حتی جمعه ها هم میرفتم اضافه کاری. خیلی زود با صاحبخونم جور شدم و بهش میگفتم مادر هم خودش و هم بچه هاش خیلی خوب بودن. صاحبخونم زن فوق العاده ای بود یک سالی اونجا بودم. دوباره خر شدمو با مادرم اشتی کردمو از رفتم خونشون زندگی کنم چند ماهی بودم و کار میکردمو سعی میکردم پس انداز کنم چون میدونستم مادرم دمدمیه و حتما دوباره پرتم میکنه بیرون و هنوز باهاش رفتو امد داشتم و همین هم شد و دوباره پرتم کردن بیرون و من این دفعه رفتم که رفتم باز رفتم توی همون خونه ای که قبلا گرفته دیگه همه چی مال خودم بودو اختیار همه چی دست خودم لوازمم مال خودم بود تا هر وقت که دلم میخواست تلویزیون میدیدم و هر وقت میخواستم میخوابیدم. باز هم از صبح میرفتم تا شب سر کار کار توی خونه ی مردم برام سنگین شده بود کمر درد شدید داشتم گشتم دنبال کار تو یه شرکت یه جارو از روزنامه پیدا کردم و رفتم بازاریابی تلفتنی بود رفتم فرم پر کردم یه خانومی بود فشن بهش گفتم شما مدیرید؟گفت :اره چطور؟ گفتم همینطوری خیلی خوبه بهتر اون روز هیچ مردی اونجا نبود فقط دوتا انوم بودن گفتم محیط زنونس؟گفت اره من هم رفتم هر روز زنگ میزدمو میگفتم من به کار احتیاج دارم بذارید بیام بالاخره بهم زنگ زدنو رفتم دیدم دختره بهم دروغ گفته اونجا منشیه اونروز ژستش گرفته بوده دوتا مدیر اقا داشت یکی حدود 45 که متاهل و یکی حدود32 مجرد رفتم داخل اتاقشون مدیر جوونه با خنده گفت تو موبایل فروشی هم کار کردی؟ با اخم گفتم چطور؟ گفت:اونایی که تو موبایل فروشی کار میکنن خیلی سروزبون دارن گفتم:تو کار معلوم میشه و من استخدام شدم نگفتم که مطلقه ام گفتم مجردم
ادامه دارد....... نظرات شما عزیزان:
|
||
|