زن ایرونی زن ایرونی پسر دومم نزدیک به دو ماهشه خاله هام اومدن خونمون خاله کوچیکم تا چشمش خورد به پسرم گفت چه پسر زشتی
گفتم طبق اداب قدیمیا داره میگه اما دوباره گفت (س) خیلی خوشگل بود نه؟
ادامه مطلب ... زمان زایمان نزدیک بود مامانم اومد توی مهر ماه زایمان کردم و پسر دومم رو به آغوش کشیدم نمیدونستم خوشحالم یا ناراحت کلا هیچ حسی نداشتم انگار اما از دیدن پسرم لذت میبردم و دائم تو ذهنم میگفتم هر چی نتونستم از اولی لذت ببرم باید از این لذت ببرم و بزرگ شدنشو ببینم پسر بزرگم که باز چشمش به مامانم افتاده بود همش میخواست منو شوهرمو خراب کنه هی میخواست بگه که شوهرم بده من بدم و جاش خوب نیست کار همیشگیش بود
ادامه مطلب ...
|
||
![]() |