زن ایرونی زن ایرونی دیگه دوسال از ازدواجم گذشته بود خونوادم خواهرم هر کی منو میدید میگفت به جای دوسال انگار بیست سال پیر شدی دیگه نه اعصاب داشتم نه روحیه و نه حوصله بچمم که نمیتونستم ببینم و هر بار که زنگ میزدم تهران حالشو بپرسم بهم میگفتن: افسردس، مریضه ادامه مطلب ...
|
||
|